
اين روزها كه غم در قلب هر بنيبشري به وفور يافت ميشود برايت آرزو ميكنم بيشتر از ظرفيت روحيات غم ِ مسئلهآموز را نبيني. چرا كه غم هميشه كنار توست و شادي .. شادي.. هميشه شاد باشي و خندان. و مثل من هميشه اميدوار. چشمهاي تو به رنگ روشنترين خوشيهايم بماند. لبخندهايت اوج بگيرد. دنيا به وقت تو به بلوغ برسد. ارزشهاي والاي انساني زير اينهمه گرد و خاك زمان من، به زمان تو خودي نشان بدهد.
تو در نظرم توي اين متن بزرگ شدي. اميدوارم وقتي يك روز از سر تفنن اين متن را ميخواني مجبور نباشم چيزي را به يادت بياورم. اميدوارم سانسور زمانهي من به زمانهي تو سرايت نكند. براي تو از كدام واژهها حرف بزنم؟ از نماد سبز؟ از عشق؟ از دانش و تجربه؟ از روزگار؟ از خدا؟ (با تو از اين واژهي آخر، زياد حرف ميزنم).
حسين جان! در زمانهي من سياست جفتپا پريده وسط زندگي تك تك آدمها. مثل تكه استخوان تيزي لاي هر زخم. مردي هست به نام "ميرحسين". همنام توست خاله. هيچوقت نامش را فراموش نكن. پيش از حضورش، از دردي كه نميشناختمش رنج ميبردم و دم نميزدم. خاله! خوب است آدم بداند از چه درد ميكشد، اگر هم رنجآور باشد. نامردي هست مقابل اين مرد كه زمان تو به زبالهدان تاريخ پيوسته. نه! نامرداني هستند.. يك قوم جاهل هم اضافه كن. بيشتر، از اين تخم و تركه ياد نميكنم.
با اينهمه اميدوارم هيچوقت هيچكس در ذهن تو بت نشود. چرا كه اگر يك روز همان آدم بشكند باور تو هم ترك برميدارد. و آن روز قيامت تنهايي، تضاد و بياعتمادي توست. روز سرهايي كه در تصور تو شكستهاند و غمبار است يك عمر آنها را ستوده باشي و يك روز سرشان را جدا از پيكر پُراُبهتشان ببيني. هميشه به اندازه دوستدار باش. حرفها و سخنهاي حكيمانه را به اين واسطه كه شمعي در ذهن تو روشن كردهاند ستايش كن نه بيشتر و به هيچ آدمي متصف نكن. شرايط هميشه تعيين كنندهي ذات آدمها نيست! آدمهاي خوب هم ميتوانند بد شوند. آدمهاي بد هم ميتوانند خوب شوند. پس هيچوقت نگو زنده باد و مرده باد! كه آدمهاي جاهل به روزگاري، اين شعار را ميدهند كه از بازي دادن و بازي خوردن در طول عمر سياسي خبر ندارند. زندگي سياسي گاهي به كثيفي فيلم پدرخوانده و به شيدايي عكسهاي تاريخي انقلابهاي آزاديخواهانهست.
در تاريخ من يك عدهاي سرسپرده براي آزادي ميجنگند. وقتي به پيروزي ميرسند نميدانند به چه كاري ميآيد. در همان حال فكر ميكنند چون در سر يك چيزي به پاكي اعتقاد به آزادي دارند پس دارند تلاش ميكنند اوج بگيرند و معنياش را بفهمند. مقام و منصب را ميان خودشان تقسيم ميكنند. بعد يك عدهاي خوشي صدارت زير زبانشان مزه ميكند. بعد به خاطر آزادي عمل خودشان، تصميم ميگيرند تا آنجا كه ميتوانند با پنبه سر ببرند و يواش يواش عرصه را بر عدهاي تنگ كنند.. از هيچ كاري فروگذار نميكنند از كودتا بگير تا آوانسهاي قدرت طلبانه به مخالفانشان كه نوپاست و دستش به هيچ جا بند نيست.
قانون! از قانون نپرس حسين عزيزم! قانون هميشه بيدست و پاست. هميشه يك راه ِ پيشبيني نشده دارد. تازه قانون است! خدا كه نيست تا با كشتي نوحاش كافر و خداپرست سوا كند! تا انقلابي و اعتراضي نباشد نميشود دانهدرشتهاي سياسي را به خودشان بياورد. در اين روزهاي ترس و محدوديت و فشار و غلبه و باتوم احوال مرا نپرس..
از همه چيز با تو گفتم. ميماند عشق و خدا. خدا را .. خدا.. هميشه به ياد داشته باش. خدا مايهي اميد است.. مايه صبوريست.. رحمت و عطوفت برايت هديه ميآورد.. اعتقاد ميآورد.. خدا را بدون بهشت و جهنمش در ذهن نگهدار باش. جايي كه فكر ميكني خدا هرگز دوستت ندارد مطمئن باش اشتباه بزرگي ميكني. پُر رو باش! سَمتش برو! با دو ركعت نماز شروع كن! آنوقت بيبهانه باهاش حرف بزن. اگر فكر ميكني گريه جلا دهندهست گريه كن! اما ديگر غافل نشو! من از اينجا سفارش تو را به خدا ميكنم كه هوايت را داشته باشد;)
ميماند عشق! صريح مي گويم هنوز نميشناسمش.. اما زهريست كه دير يا زود مينوشي. ميخواهم بهش مجال بدهي! نترسي! افسارگسيختهاش نكن! صبور باش.. عشق ابوابي دارد كه هر بابش دريست به سوي معرفتي. پس نه برايش عجله كن نه دستكمش بگير.
شد 2 سال. تولدت هزار بار مبارك حسين جان.
ميبوسمت. دوستت دارم.
با اينهمه اميدوارم هيچوقت هيچكس در ذهن تو بت نشود. چرا كه اگر يك روز همان آدم بشكند باور تو هم ترك برميدارد.قانون! از قانون نپرس ناهیدعزيزم! هميشه بيدست و پاست.
پاسخحذفصريح مي گويم هنوز نميشناسمش....
با همه ی این اوصاف مدتی ست که کسی و چیزی در روح و فکر من بت شده!