۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

خداحافظ

بوي شالي‌هاي حوالي شما را گرفته‌ام بانو. هنوز هم مفتون ِ دامن ِ سبز ِ دشت و باغ‌هاييد. هنوز هم وقتي از كنارشان مي‌گذريد سكوت مي‌كنيد و در خانه‌هاي محقرشان ميهمان مي‌شويد به يك شام ِ شاهانه‌ي تنهايي. هنوز با ماكيان، سنجاقك‌ها، حلزون‌ها و آن جيرجيرك‌هاي پُرحرف اوقات مي‌گذرانيد و مي‌خنديد. هنوز سكوت‌تان را فقط با آب‌ها مي‌شكنيد. هنوز هم با ماهي‌ ِ خوش رقص ِ حوض‌تان هم‌كلام مي‌شويد. هنوز هم اعتقاد داريد با خيره شدن به دريا، چشم‌هايتان آبي مي‌شود/ چشم‌هايتان آبي شده بانو.

هنوز هم سكوت ِ بلند ِ ميان كلمه‌هايتان، عطر ِ عطش ِ ديوارهاي آجري باران خورده را مي‌دهد. هنوز همچون تپش دريا و قلب درون سينه‌ام، آرامش مي‌پرورانيد و خودتان نه.

هنوز هم نگاه چشم‌ها بيمارتان مي‌كند. هنوز خاموش‌تر از هميشه از برابرشان مي‌گذريد.

با اين‌همه فاصله، بوي شالي‌هاي حوالي شما را گرفته‌ام؛ بس‌كه هنوز دلتنگ‌تان مي‌شوم بانو.

 Hes mikonam baraye hame chiz kheili dir shode ast. hes mikonam digar az in shekasteTar nemishavam. Khodahafez durHa.. khodahafez hamishe hargezHa. Khodahafez .. khodahafez..

............................

خنگ بودن موهبتي‌ست كه من ندارم متاسفانه. خنگ بودن خوش نشستن وسط يك آرامش ازلي‌ و ابدي‌ست. خنگ بودن يعني برداري فلسفه‌ي وجودي يك وبلاگ با همه‌ي عناصر بداهه و سازمان‌يافته‌اش را بنويسي به پاي يك نوشته‌ي خالي از آن عناصر. زرنگ بودن يعني من به روي‌ات نياورم. بنشينم و نگاهت كنم چه شكلي همينطور پيش مي‌روي.

+ اين پست فقط خداحافظي محترمانه با يك نفربود.

۲ نظر:

  1. و سرانجام
    از قصه‌هاي شكارچيان چيزي نمي‌ماند
    جز يك مرغابي مرده بر پيشخوان
    رنج‌آور است
    اما چيز مهمي نيست
    بگذار هر چه دوست دارند
    تعريف كنند
    خوب يا بد
    داستان‌ها بايد ساخته شوند
    اما فراموش نكن
    تو بايد مثل انسان زندگي كني
    جهان جاي عجيبي‌ست
    اينجا
    هر كس شليك مي‌كند
    خودش كشته مي‌شود


    "رسول يونان"
    از مجموعه‌ي "كنسرت در جهنم"

    پاسخحذف
  2. امروزم بوي كوبيسم زيبايي از زندگي سرسبز حوالي شما را گرفت بانو

    پاسخحذف