۱۳۸۹ اسفند ۹, دوشنبه

...

حس يه آدمي رو دارم كه يه عمر با عجله هي رفته و رفته و قدم زده و يه جاهايي هم حتي تند‌تر رفته بلكه برسه به جايي كه گفته اين پشته رو رد كنم آخرشه.. اين گردنه رو رد كنم ديگه ديگه.. امممم خب اين  آخريه‌اس..
بعد الان داره طبق عادت هميشگي فقط راه مي‌ره.


تماشاي عرض جاده خسته‌كننده‌اس وقتي هيچ‌وخ نمي‌رسي.
من آدم به روي خود نياور  ِ اين لحظه‌ها هستم.



۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

اندوه لال

شب‌ها می‌نشینم جلوی آینه، موهای خاکستری‌ام را می‌شمارم و شعر می‌بافم:


ترسیدم از خوابی که می‌بلعید بالم را
دیوانه‌بازی‌های خوبِ پارسالم را


ترسیدم از تن‌تکه‌های آشنایی که
فریاد می‌زد با صدای مرده فالم را


یک شاعر تنهای تبعیدی که می‌رقصید
با بیت‌های خسته‌اش اندوه لالم را


من بال بالِ مردنم را می‌زدم وقتی
صاحب قفس با عشق می‌پرسید حالم را


بیست و …
کمی هم بیشتر...
ماه است
یا خورشید؟
گم کرده‌ام تاریخ آغاز زوالم را


شنبه، دوشنبه، چهارشنبه، جمعه، فرقش چیست؟
وقتی زمان پس می‌زند روز وصالم را


پاییز هم دست از سر ما بر نمی‌دارد
ای کاش تنهایی شبی می‌کَند قالم را


از من کسی برگشت دیشب، بی‌خداحافظ
از من کسی برگشت دیشب
بی‌خداحافظ
از من کسی
برگشت
دیشب
بی‌خداحافظ


برگشت تا ممکن کند مرگِ محالم را

۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

...

تغييرات جديد رو بذاريد به حساب قرتي‌بازي.

۱۳۸۹ بهمن ۱۶, شنبه

Parisienne Moonlight Lyrics by Anathema

I feel I know you
I don't know how
I don't know why

I see you feel for me
You cried with me
You would die for me

I know I need you
I want you to
Be free of all the pain
You hold inside

You cannot hide
I know you tried
To be who you couldn't be
You tried to see inside of me

And now I'm leaving you
I don't want to go
Away from you

Please try to understand
Take my hand
Be free of all the pain
You hold inside

You cannot hide
I know you tried
To feel...
To feel...