لطفن خزئبلات مرا به زندگیام تعمیم ندید. با تشکر
۱۳۹۰ اردیبهشت ۵, دوشنبه
در مراجعات مكرر به درونم. كسي با لباس سفيد، نااميد از در تيره با نورهاي روشن، بيرون ميآيد.
ميگويد:
متاسفم
۱۳۹۰ فروردین ۲۳, سهشنبه
.
مثل «مارك آل از ريد» ميمونه. شبهايي كه تمام روزش رو قسم خوردم بشينم پايه يكي از طرحهام
.
انقد نمينويسم و انقد نمينويسم كه صحبتهاي معمولي ِ روزانهام ميشه شعر. اونوخته كه ديگه هيشكي ازم سر در نمياره. اين وختا بيشتر از خودم ميترسم
.
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)