۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

3 مهر و تبعات بعدي

ساعت 12. من خواب و خمار. زنگ تلفن. صداي مضطرب.
- : الو. ناهيد. سلام.
من خوابالو. كلمات بريده و پر از «هـ»: ها! چيه؟ هوم؟
-: ببخش كه مجبور شدم اين وقت شب تماس بگيرم.
من! چشا وق زده. دست چپ لاي موها. مضطرب و پريشان: چي شده؟ چه اتفاقي افتاده؟ منو كه كشتي تو! بگو خب.
-: واي ناهيد چي بگم بهت.. چه‌جوري بگم.
من. اشكم دم مشك. آماده‌ي هق هق و فين فين و سكوت: بگو ديوونه!
-: تا دوازده شب منتظر بودم. منتظر بودم كه بشه دوازده. ناهيد! تولدت مبارك.

............

ساعت 3. حال خراب. يه اكيپ دوست، توي پژوي ميشكي: آقا من حالم بده!
اونا: احوالم بده!
رفتن.
هديه‌ي من: ارتفاع .. ابر. گتاب. طبيعت بكر. پُر از آدماي جنگلي.
هديه‌ي مخصوص: سرويس نقره

...............

4 مهر. فرداي روز تولدم. اسمس صبح هدا:
به جنگل رابين‌هود خوش اومدي
بچه يه روزه!
خخخخ! :-*

تبريك‌گاه

۴ نظر:

  1. آه که اینطور ! تولدت مبارک گوگل هم گلی نداره تو کامنتاش به جاش می نویسم (( گل))

    پاسخحذف
  2. شما خودت گلي.. گوگل گفت دوباره كاري نكنم:)
    مرسي از محبت‌تون

    پاسخحذف
  3. تولدت مبارک و امیدوارم روزای قشنگی داشته باشین

    پاسخحذف
  4. ممنون از آرزوي قشنگي كه برام كردين. مرسي

    پاسخحذف