۱۳۸۸ مهر ۱۹, یکشنبه



الو! «    »

جيگر! «     »

خاله!  «    »

عسل! «اَبَه»

خاله كجا بودي؟ «پااااك»

خاله هواپيمات كو؟ «اَپه؟!»

كفش‌ت كو خاله؟ «پَپـِـه؟»

خاله "مادرجون" واسه‌ات CD چي آورده؟ «عمو پواِ»

خاله باي‌باي. «نه! نه!»

خاله گوشي رو بده به دايي‌جون! «دايي‌جي!»

خاله ماما كو؟ «اينا»

گوشي رو بده به مامان خاله! «نه!»

________
خاله "مادرجون" برگشتني به من گفت كه چقدر بزرگ شده بودي. به‌م گفت كه آقا شده بودي خاله. كه وقتي با تلفن حرف مي‌زني يه ادا و اطوارهاي نازي داري خاله. كه تندي مي‌ري تويه اتاق و بابا برات تيكه ميندازه كه داره با نامزدش حرف مي‌زنه. گفته كه يه دوست‌دختر داري اسمش حديثِ. گفت كه چقد دوسش داري خاله. گفت كه مثل بابايي عاشق سيب‌زميني سرخ كرده شدي خاله. كه به بهانه‌ي بابا مي‌ري از ماماني سيب‌زميني مي‌گيري و تنهايي مي‌خوري! خاله فداي زرنگي‌هات بشه خاله!

گفت كه وقتي اومده بودي ايستگاه قطار ذوق كرده بودي خاله. گفت كه از بغل دايي‌جون پايين نمي‌اومدي خاله. كه پفك‌هات رو با خاله تقسيم مي‌كردي خاله. كه اخم كردن ياد گرفتي خاله. كه زودي بعدش توي چشم‌هاي همه نگاه مي‌كني و بلند بلند مي‌خندي خاله. كه خنده‌ات به يه دنيا مي‌ارزه خاله.

گفت كه چقدر مهمون‌نواز بودي خاله! كه براي مادرجون سفره مي‌چيدي خاله. كه بلدي حالا سه تا ماچ آخوندي بذاري روي صورت همه خاله. كه صد تا ماچ يعني "يك- دو – سه – پنجاه- هفتاد- هفتاد و پنج- هشتاد و سه- نود- صـــــد" كه همه ماله كسيه كه اشتباهي ناراحتش كردي. كه منت‌كشي رو بلدي خاله. كه خنده روي صورت كاشتن بلدي خاله. كه محبت كردن رو بلدي.

شرمنده خاله جون! كه زمان و مكان شرايط رو طوري كرد تا توي سن خيلي‌خيلي‌كم "دلتنگي" رو هم ياد بگيري خاله. كه وقتي مادرجون مي‌گه "خداحافظ" گريه كني تو بغل ماماني خاله. كه لج كني. كه مي‌خواي بغل مادرجون بموني خاله. كه «نه». كه اشك همه رو در بياري خاله. خاله اين لباس سبزه چقدر به‌ت مياد خاله! خيلي ماه شدي خاله. الهي فدات بشم خاله.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر