۱۳۸۸ آبان ۱۰, یکشنبه

به‌وار وارِش/ كه تَـَـش دارمه/

پاييز فصل نم‌نم‌هاي يواش و بي‌خبر ِ بارونه. نشستن و تماشا كردن اين سبز بي‌نهايت، كه چطور كشيده كشيده پُررنگ مي‌شن. گوش كردن به آوازهايي به زبان محلي كرمانشاه و تركي ِ و مشهدي ِ پُر از غم‌هاي شيرينه. آوازهايي كه هيچ از معني‌ش سر در نمي‌آرم. فقط مي‌فهمم كه توش يه جنسي مثل ِ انتظار ِ/ دوست داشتن ِ/ گرم گرفتن با رنگ‌هاي پيراهن‌هاي محلي ِ/ رقصيدن ِ آروم پاي درخت‌هاي سربه‌زير ِ . جاهايي ايستادن و زل زدن بي‌شائبه به ابرهايي كه توي هم تاب مي‌خورن. موها رو از مشت كليپس‌ رها كردن و تابيدن توي دست و پاي ابرهاي لج‌درآره، كه چقدر رها توي چشمام زل مي‌زنن و مي‌گذرند و عاشق نمي‌شن. پاييز فصل ديوونه شدنه. فصل توي انزواي غم‌آلودش غوطه خوردنه. فصل گريه‌هاي الكي ِ/ سكوت ِ / غرق توي كلمه‌هاي دوست ِ / رفتن و برگشتن‌هاي يواشكي دم در خونه‌ي عزيزترين‌ها و محبوب‌هاست/ انگشت زدن به دري كه دستش موقع باز كردن بهش مي‌خوره. طي كردن خيابونايي كه باد به‌ش مي‌پيچيه و غيرتي‌م مي‌كنه. تماشاي چشم كوچه‌هايي كه وقتي قدم برمي‌داره خوش به حال‌شونه و محو تماشاي سربه‌زيري‌‌شه. از عصر برگشتن و از تو برنگشتنه. حضور مكرر مطبوع‌ترين عطرهاي غايب و دلتنگ ِ. چشم‌ بستن و گذشتن از همه‌ي چيزايي كه دوست داري‌شون و از ته دل مي‌خواي هميشه داشته باشي ولي به اصل آزادي پرنده اعتقاد داشتن و رها كردن‌شونه/ در اوج، تماشا كردن‌شونه/ توي افق‌هاي دور دست‌به‌سينه شدن و زل زدن و شريك لذت‌شون شدنه. اينجا ها كردن توي دست‌هاي سردم ِ و بلند شدن و خزيدن زير لحاف‌ ِ به دل نگرفتنه. فصل باروون‌هاي يواشكي و نم‌نم ِ پاييز! مي‌دونستي؟
عنوان پُست به زبان شمالي: ببار بارون/ كه آتيش‌م

۴ نظر:

  1. پاییزی که منطقه ماست امسال پاییزه ها از اون پاییزهای پادشاه فصلها پاییز

    پاسخحذف
  2. بسیار آشنا به نظر جلوه میکنی
    ای گل! مگر زدیده من آب خورده ای؟..


    سلام...نمین و آشنا اما غریب!

    پاسخحذف