خوشم مياد از مردايي كه هر چي محكم بزني توي سينهشون عين خيالشون نيست.. حتي اگه روي شكمشون غلط بنويسي قثتنتنيه (قسطنطنيه) و همهي نقطههاش رو با انگشت اشاره محكم بكوبوني توي شكمش و وقتي خيلي دردشون مياد دستات رو محكم ميگيرن و نيروشون رو نشون ميدن. خوشم مياد وقتي ميگن پاشو برام آب بيار يك بري بهشون نيگاه نيگاه كني كه خودت برو آب بيار به من چه. بعد برن از توي يخچال يه ليوان هم براي تو بيارن. خوشم مياد وقتي حرفام تيز و تند ميشن و نشونه ميرن به قلبشون بگه باشه! حالا كه اينطور ميخواي من ميرم و هنوز نرفته برگردن و درو باز كنن و بگن ناهيد خره!. خوشم مياد وقتي مشغول يه كار جدي هستي موهاتو بكشن يا مچ پاتو بگيرن و بكشن روي فرش و از هزار جور ناهمواري رد بكنن و جيغت رو ببرن آسمون. خوشم مياد يواشكي از جيبشون پول ورداري بذاري توي جيب اون لباسي كه به خاطر چروكش نميپوشه و بعدش بفهمه كار كي بوده از ترس قايم بشي توي اتاق و كلي داد و بيداد كنه و بعدش سر غذا يه ليوان آب بريزه روي لباست دلش خنك شه. خوشم مياد كه گوشيش رو ميده ورانداز كنم و بگم اين 3090 كيه اينهمه بهت زنگ ميزنه و بگه به تو چه و آدم بميره از فضولي. خوشم مياد وقتي صبحها زودتر پا ميشه شاخك يه سوسك زنده رو بلند ميكنه و مياره جلوي چِشِت و ميگه پاشو تا نداختهام روت. خوشم مياد يه وقتايي از بسكه عصبي ميشه رگاي گردنش ميزنه بيرون وقتي دستت رو ميذاري روي شونهشون و اشكاي داغ رو روي صورتت ميبينن تمومش ميكنن و سرد ميشن. خوشم مياد وقتي بهشون ميگي اَه اين لباسه رو تنت چقدر چركه! زودي درش بياره و ديگه هرگز نپوشه. هر وقتي عطر ميخره يكي هم براي تو بخره و الكي بگه كه با قيمت بيشتر خريده و يادش رفته باشه برچسبش رو بگيره. خوشم مياد وقتي مشغول نوشتن چيزاي غمانگيزم و در رو باز ميكنه مياد تو ميگه ناهيد وقتي صورتت غم ميگيره انگار تمام دنيا سياهست. خوشم مياد وقتي از روي تنبلي بهش ميگم لحاف رو تاه كن بگه به من چه و بگم اِه! من زورم نميرسه تاش كن وگرنه نه من، نه تو. بعد سهسوت جمعش كنه. خوشم مياد وقتي توي چشماش نيگاه ميكنم وميگم بري سربازي هيچ دلم برات تنگ نميشه. زودتر برو نفس راحت بكشم. شيطون بخنده و بگه مثه سگ دروغ ميگي. بعد محكم بزنم توي شيكمش! با همين انگشت اشاره. يا وقتي درو قفل كردي بگه ناهيد در رو باز كن ميخوام سشوار بكشم و بعد ِ كلي اطوار باز كني و ببيني اي بابا اين كه كچل كرده. بعد كلاه سربازيش رو بندازه روي سرت و بگه يك ماه سربازيش عقب افتاده و يه جور شادي نيگاش كنم و دوباره بگه ديدي گفتم مثل سگ دروغ ميگي.
داداش ِ من يكي از اون مرداست كه لنگه نداره.
خوشابه حال تو و داداشیت...
پاسخحذفمن مدت هاس محروم شده م از چشیدن طعم این عشق حرررررررص درآورنده
ولی امیدوارانه منتظرم.
داداشی ما که بابا شده...دیر به دیر حال می پرسه
هی ی ی ی(تصویر دتری که غمباد گرفته و از دهانش بخار خوشرنگی لرزلرزان تا جلوی چشهایش تاب میخورد)
من هم به روش تو بنويسم- اگر بتوانم: خوشم مياد از مردهايي كه واقعا مرد هستند و از زن هايي كه واقعا زن؛ تمدن و سياست ووو جايگاهشون رو عوض نكرده. خوشم مياد از مردهايي كه اگر چه سعي مي كنند روش فكر كردن خانم ها را درك كنند ولي آن را تقليد نمي كنند. اين مردها لنگه ندارند چون تعدادشان هر روز كمتر مي شه. زن ها هم.اين نوشته را بسيار دوست دارم چون يك خانم واقعي درباره يك آقاي تمام عيار نوشته ست. چقدر نادر.
پاسخحذفنوشته ی جالبی بود برای اولین بار خواندن وبلاگت.اما فقط برای تا قبل از زندگی متاهلی
پاسخحذف(به آقاي اميد لك مظاهري)
پاسخحذفجداً كامنتهاي ريز بينانهي خوبي داريد. من به عنوان نويسندهاش واقعا خوشحال شدم از رؤيت نكاتي كه واقعا منظور نظرم بود؛ جداي از شكل طنزهاي موقعيت كه فكر ميكردم گم ميشه توي متن.
و اين مطلب كه تبليغات عليه خودم بود و شما باز هم با صفتهاي خوب خطابم كرديد.
ممنون بابت توجهتون
هميشه به من لطف داري ناهيد جان.ممنونم.
پاسخحذفداداش منم هست ولی حیف که دور خیلی دور از من چند سال میشه که در غربت زندگی میکنه ولی آروم.
پاسخحذف