باور نميكردم. بعد از آن باري كه خواب ديده بودمت اينقدر به من نزديك شده باشي. اينقدر كه وقتي با تيشرت صورتي و موهاي آشفته روي شانهام خبرت ميكنم كه از اتاق بيرون بيايي كه صحبتي بكنيم.. كه حرفي بزنيم كه هرگز نزديم كه چه شد نزديم؟ كه چرا نزديم؟ كه چه چيزهايي از هم دريغ كرديم؟ گفتي "بگو" و بگويم كه "غم از دل برود چون تو بيايي" و به صورتت لبخند بزنم. همهي واقعي ِ اندامت با لباس راه راه صورتي ملايمت را از من دريغ نكني. توي راهروي خانه نگاهم كني و دلم بخواهد در آغوشم بگيري. كسي صدايم ميزند انگار- هميشه كسي صدايم ميزند سر به زنگاه و همه چيز عقب ميافتد - و من كه برميگردم، ببينم، لباسهايت را ريختهاي توي يك ساك دستي و ميگويي ميخواهم بروم. شانههايت را ميگيرم و مستاصل نگاهت ميكنم. باز با آن لحن زيبا نامم را صدا ميكني. گمانم يكجا ساكت و صبوريات را از دست داده بودي.. هنوز دو كلمه نگفته بودي كه كسي سر به زنگاه صدايم ميزند تا من از ادامهي حرف تو باز بمانم .
دست و پايم زير پتو يخ ميكند.. پلكهايم بستهاند تا مگر دوباره تو را خواب ببينند. باد از روزنهي پنجرهي اتاقم زيركانه راه خودش را براي لرزاندنم باز ميكند.
مدتهاست نميتوانم گريه كنم!
گمانم يكجا ساكت و صبوريات را از دست داده بودي
گمانم يكجا ساكت و صبوريات را از دست داده بودي
گمانم يكجا ساكت و صبوريات را از دست داده بودي
گمانم يكجا ساكت و صبوريات را از دست داده بودي
گمانم يكجا ساكت و صبوريات را از دست داده بودي
گمانم يكجا ساكت و صبوريات را از دست داده بودي
- : هيچ انسان تنهايي تنها نيست.
لحظه هاي سرشاري و ريختن. بيتابي هاي رودرويي و يخ زدن هاي فراق. زيباترين لحظات زندگي كه با نگارشش جاودانه مي تواند شد. مولانا را به ياد مي آورم و آن عشق رها و ناخوددارش را و آن استراتوسفري را كه بالاي همه گرد و غبار زمانه اش مي سازد.زنده.
پاسخحذفA lonely room and empty chair
پاسخحذفAnother day so hard to bear
The things around me that I see remind me of
The past and how it all used to be
From souvenirs to more souvenirs I live
With days gone by when our hearts had all to give
From souvenirs to more souvenirs I live
With dreams you left behind
I'll keep on turning in my mind
There'll never be another you
No one will share the worlds we knew
And now that loneliness has come to take your place
I close my eyes and see your face
سلام
پاسخحذفمبارکه
سبز...هوووم!
چقد سختمه که نمیتونم مثل سابق در مورد نوشته آدما نظر بدم!!
آيا "عجيب" جواب سخت خودم به خودم نبود وقتي از خواب بيدار شدم؟
پاسخحذف