مثل اين است كه ساعتها ميان صداهاي نامفهوم دنبال جملهاي بگردي. همينطور لم داده باشي روي يك مبل راحت. بي پروا شده باشي. گريه كردنهاي نمنم را بلد باشي. هي توي صداها كليد repeat بگذاري. گاهي دقيق بشوي و گاهي بياعتنا رد بشوي. مثل اين است كه مدتها هيچچيزي غير از صداها را واقعا نبيني. زمان را از دست داده باشي. مطمئني كه آن جمله آهنگ خاصي ندارد. با يك حس متلاطم يكهو پيدايشان كني. جملههايي كه در آن كلمهها كار خودشان را كردهاند و مال تو نيستند. فقط شنوندهاي. و گريه كردن را بلد باشي. اشكهايي كه به آرامش مبدل خواهند شد. آن وقت هرگز شك نميكني كه يك نفر در درونت زنده است. حاضرم به خدا قسم بخورم.
- : ســـــــلام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر