۱۳۸۹ فروردین ۲۷, جمعه

Disbelieve

يك صبح‌هايي از خواب بيدار مي‌شوم
حس مي‌كنم يكي كه خيلي دور است از تن ِ من
مرا بوسيده
و رفته

بيا صبح‌ها گيسوان شانه زده‌ام را روي بالشت ببين
و لب‌هايم را به خنده
من ديشب اينهمه آرام نرفته بودم بخوابم
27فروردين89
ناهيد عاقاثيان

۲ نظر:

  1. م م م م لطیف .یک عاشقنه ی آرام و تا حدی غمگنانه

    پاسخحذف
  2. من دوست داشتم این کارتو. درباره ی کارهای پورنو هم باید بگم اون شعر من تو دسته ی کارای پورن قرار نمی گیره. عاشقانه ست. یه جواب کوتاهی نوشتم تو وبم ادامه ی نظرت.

    پاسخحذف