۱۳۹۰ فروردین ۴, پنجشنبه

بهاريه‌ي 1390

يك هزار و سيصد و نود. امسال پر از اتفاقات دوست‌داشتني بود. پر از اتفاقات عجيب و غريب و آشنا شدن با چندين دوست و پايان دادن به بسياري رابطه‌هاي كهنه؛ كه عليرغم دلپذير بودنشان ديگر اكسپاير شده‌اند. ياد گرفته‌ام اين اصلن غمگين نيست. زندگي جاي صفا و صميميت‌هاي بي‌چشم‌داشت است. يادم باشد بلند بلند و بي‌‌اختيار بخندم. مثل عكس توي فيس‌بوكم. به جرز ديوار و به سوتي‌هاي دخترعمه و به خوش‌زباني‌هاي عسل‌‌ئه خاله. خوشبختانه هنوز به اين نتيجه نرسيده‌ام كه كينه‌توز باشم و وقتم را براي كينه‌ورزي بگذارم. همه‌چيز را به قدرت طبيعت ِ گــَهي زين به پشت و گــَهي پشت به زين بسپارم. اين از مهرباني‌ام نيست. اين از بي حوصله‌گي ِ زياد در برابر آدم‌هاي كسالت‌آور زندگي‌ست. كه نمي‌شود وقت برايشان صرف كرد.
اين مثلا بهاريه‌اس:))
راستي اين هفت سين امسال ماست. آن آينه را بيشتر به‌ش التفات بفرماييد كه كار دست خودم هست:)

Item Thumbnail
امسال سال خوبي‌ست.
به قول صفا بعضي چيزها كاشتني‌ست. مي‌شود مواظبش بود و گذاشت خوب پا بگيرد(صفا معمولا فلسفي حرف نمي‌زند:))
تمام اسفند، طبيعت، چيزي را در من كاشت كه اسم‌ش شادي‌ست. مي‌خواهم مواظب‌ش باشم. برايش وقت بگذارم. آب‌ش بدهم.. نور بتابانم به‌ش.
دوست دارم آخر اين بهاريه به چند نفر از دوستان وبلاگي اختصاصاً عيد را تبريك بگويم و از صميم قلب آرزو كنم كه اين سال پيوندي باشد براي اتفاق‌هاي شاد و تمام نشدني.
به دوست عزيزم اميد لك‌مظاهري .. حسين شكربيگي شاعر كلمه‌هاي آشفته و خدا.. به خانوم ثابتي ِ پُست‌هاي صميمي..
سال نو مبارك خواننده‌هاي اتفاقي.. صد سال به اين سال‌ها:)

۱ نظر: